وبلاگ :
امامت و انتظار
يادداشت :
انتظار
نظرات :
1
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
روزنامه کیهان خرداد 86
¤ مگر شما معتقد نيستيد كه خدا همه جا حاضر و ناظر است. خب موقع عبادت چه فرقي مي كند با زندگي روزمره، من زندگي روزمره ام هميشه عبادت است چون...
خانم «ن» با عصبانيت مي گويد: خانم خواهش مي كنم، يك همچين حرفي به اين گندگي نزنيد كه من زندگي ام هميشه عبادت است.
¤ چرا عصباني مي شويد. منظورم من نوعي است. خود من در غفلت به سر مي برم، اصلا به اين كار ندارم، ما در دين خودمان...
خانم«ن» با تمسخر مي گويد: شما احتمالا سنت (sant) ]فرشته يا فرستاده[ بوديد كه اگر قرار بود زندگيتان عبادت باشد... و ما بايد پايتان را مي بوسيديم.
¤ من اصلا چنين ادعايي ندارم، مي خواهم بگويم در دين ما حديثي است با اين مضمون، شما هر كاري را كه با نيت خدايي انجام دهيد، آن عبادت محسوب مي شود، نه صرف اينكه در محراب بايستيد و نماز بخوانيد...
خانم«ن» با نيت خدا منظورتان چيست؟
¤ يعني براي خدا انجام بدهيد، خودتان را براي خدا خالص كنيد... عرفان ما اينطور است كه كاري كه مي كنيد، اخلاص در آن مهم است.
- آن موقع مربوط به محل است.
¤ يعني شما تقدس را براي محل قائل هستيد، به خاطر تقدس محل روسري سر مي كنيد؟
- بله صرفا.
¤ پس براي اينكه عبادت مي كنيد نيست. براي مثال عبادت شما در خانه بدون روسري است ديگر؟
- من بر روي اعتقادات شخصي خودم حاضر نيستم با كسي بحث كنم، براي اينكه يك بحثي است كه به شخص ارتباط پيدا مي كند.
¤ من نمي خواهم، در رابطه با شخص شما صحبت كنم، من در مورد عرفاني صحبت مي كنم كه شما به خانم ها منتقل كرديد و مي كنيد.
- من در مورد آن هم نمي خواهم صحبت كنم، براي اينكه هر جايي يك محل خاصي دارد. ممالك ديگر شما الان نگاه كنيد، الان اين روسري چقدر باعث شده كه مسلمانان در دنيا مشكل داشته باشند، در حاليكه فتوا هم داده شده كه اگر در ممالك خارجي داريد زندگي مي كنيد، اين روسري را مي توانيد سر نكنيد(!) ما ديگر از الازهر مصر كه بالاتر نداريم(!) آنها مي فهمند و اين فتوا را دادند، منتها، اينجا، اينها قبول ندارند!
¤ مذهب آنها خب شايد فرق داشته باشد با اسلام ناب.
- پيغام اسلام مهمتر است يا چسبيدن به روسري؟
بحث مان بالا گرفت و من نگران سوژه هاي اصلي گزارش شدم و با اشاره به ساندرا وشرن كه در سكوت به حرف هاي ما گوش مي كردند، مي گويم: خانم ها خسته كه نشده اند؟
بگذريم كه كلي شاكي مي شوند كه شما اگر ما را درك كرده بوديد(!) بحث حجاب را پيش نمي كشيديد.
خانم«ن» مي گويد: تقصير شما نيست، به شما اين را خورانده اند! خنده ام مي گيرد، از آن لبخندهاي تلخ، هميشه در پايان دفاع از اعتقاداتمان، اعتقادي كه فكر كرده ايم، تحقيق كرده ايم و انتخاب كرديم و آن هنگام كه بدجوري از تكه تكه كردن اسلام عزيز كم مي آورند مي گويند: به شما اينطور خورانده اند.
اول عكس نمي اندازند. ساندرا وشرن بعد از اينكه از خانم «ن» اجازه مي گيرند، حاضرند عكس بيندازند.
وقتي آدرس سايتشان را خواستم، خانم«ن» گفت مي خواهيد چه كار؟ گفتم: خوب مي خواهم بدانم در سايتتان چه داريد. بهانه مي آورد و مي پيچاند؛ كلا با لحظات ابتدايي ورود ما خيلي فرق كرده، چه از لحاظ لحن و چه از لحاظ چهره!
ساعت حدود شش عصر است كه با آنها دست مي دهم و با دوستم از آپارتمان خارج مي شويم و در پشت سرمان بسته مي شود.
در حاليكه هر دو سكوت كرده بوديم از هتل خارج شديم. دوستم گفت: دلم براي حضرت علي(ع) مي سوزد با عاشقان اين چنيني اش!
شب بعد، خانم «ميم» تماس گرفت كه نام خانم «ن» را چاپ نكنيد چون ممكن است در استراليا برايشان مشكلي پيش بيايد .حالا شايد بهتر(!) پژمردگي آن شاخه هاي رز قرمز توي گلدان روي ميزشان را حس كنم، گلهايي كه خيلي به مصنوعي بودن شبيه بودند و مدت ها بود ديگر حتي عطري هم براي كسي پيش كش نمي كردند. راستي راستي عجب صبري خدا دارد...