• وبلاگ : امامت و انتظار
  • يادداشت : انتظار
  • نظرات : 1 خصوصي ، 20 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + روزنامه کیهان خرداد 86 
    اسلام پاستوريزه با طعم مك دونالد يك دوئل خواندني با زنان استراليايي مسلمان(!) شده

    رقيه كيه. خبرنگار نسل سوم
    رابطه قلبي خانوم نون
    ساعت 49:10 خبر مي دهند كه بايد بروم با خانم هاي استراليايي كه مسلمان شده اند و الآن ايران هستند مصاحبه كنم. براي ساعت 30/4دقيقه بعدازظهر قرار گذاشته اند.
    مي روم خانه تا ضبط و دوربينم را بردارم. با خانم «ن» تماس مي گيرم تا ملاقات را مجدداً هماهنگ كنم، آدرس و ساعت ملاقات را مي دهد. براي زمان مصاحبه، شروع مي كنم به چانه زدن، مي گويد: «فكر مي كنم يك ساعت كافي باشد.» مي گويم: «براي موضوعي مثل اسلام آوردن دو نفر فكر نمي كنيد زمان كمي است؟» جا مي خورد. مي گويد: به من نگفته بودند درمورد اين چيزها، قرار است صحبت كنيم، فكر كردم مي خواهيد درباره رابطه من با آنها، عرفان و مولوي... صحبت كنيم و لحنش كاملاً عوض مي شود.
    30:11ذقيقه دوباره تماس مي گيرم، مي گويد كه خانم ها اصلاً نمي توانند راجع به موضوع شما صحبت كنند و از لحاظ فقهي و مذهبي اصلاً هيچ صحبتي نمي كنند. اينها رابطه قلبي(!) دارند و هيچ ربطي به چيزهايي كه شما فكر مي كنيد ندارد. به او اطمينان مي دهم كه مصاحبه ما اصلاً به ميزان علمي آنها ربط ندارد و نمي خواهيم بحث فقهي كنيم. گزارش ما يك گزارش صرفاً مذهبي نيست، از همه چيز سؤال مي كنيم. از وضعيتشان در استراليا، از علائقشان، از رابطه عاطفي با اهل بيت(ع) و... سعي مي كند كه روز مصاحبه را تغيير دهد. قبول نمي كنم. وقتي مي بيند اصرارش بي فايده است كوتاه مي آيد...آسانسور طبقه دوم مي ايستد و خانمي با لبخند و سلام، وارد مي شود ـ خانم «ميم» ـ دوستم جواب سلامش را مي دهد. درحال پيدا كردن آپارتمان هستيم كه، همان خانم در آپارتمان شماره321 را مي زند (آنها مهمان هتل المپيك هستند). هر سه وارد مي شويم. به انگليسي مي گويد: «اينها همان خانم هاي خبرنگار هستند!» اواسط گزارش بود كه متوجه شديم او هم يكي ديگر از آن خانم هاي استراليايي مسلمان است. كاملاً مشكي پوشيده و چهره اش بسيار شبيه ايراني هاست. همين باعث شد كه تصور كنيم ايراني است.دو خانم ديگر- يكي جوان، همسن و سال خودمان با مانتو شلوار مشكي و روسري سياه و ديگري حدوداً 50ساله با بلوز دامن مجلسي مشكي و شال بنفش- منتظر ما هستند. خيلي رسمي، سلام و عليك مي كنيم و روي مبل هاي راحتي مي نشينيم، هنوز درست جابه جا نشده ايم كه خانمي كه چهره اش داد مي زند، ايراني نيست. وارد مي شود، با ته لهجه انگليسي مي گويد: سلام عليكم...